اقامحمداقامحمد، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

پسرگلم 100روزه شد

پسرم خیلی بامزه شدی دوست داری باهات حرف بزنم توهم توچشام نگاه کنی باصدای بلندبخندی وقتی به پهلومیذارمت میخوای غلت بزنی که من کمکت میکنم بعدچندلحظه که روی شکمی خسته میشی میخوای برگردی راستی وقتی تنهات میذارم باخودت حرف میزنی من نمیدونم چی میگی خلاصه خیلی شیرین اماشیطون شدی فقط خوب شیرنمیخوری دوست داری اطراف رانگاه کنی این روزاباهم بیرون میریم برات لباسای خوشگل عیدی خریدم که اولین فرصت عکسشون رامیذارم من وبابایی خیلی دوست داریم . ...
27 اسفند 1392

تولدعزیزم

پسرگلم تاهفته های اخرحاملگی مامانت نچرخیده بودی وبریچ بودی دکترگفته بودبایدسزارین شم تاعزیزم بدنیابیاد براهمین پنجشنبه 14اذربهم نوبت عمل داده بود شب قبل ازعمل نتونستم بخوابم استرس داشتم ازیه طرف هم خوشحال بودم که قراره بعداز9ماه عزیزدلم رابغل کنم.ساعت 6صبح توبیمارستان پذیرش شدم اونجادیگه استرس نداشتم همه دوروبرم بودندپدربزرگ مادربزرگا عموها خاله ها عمه ها  تازه خوشحالم بودم  دلم میخواست زودترعمل شم بالاخره ساعت 8.30فرشته کوچولوی نازمن بدنیا اومد البته بعداکه اوردنم اتاقم تورادیدم خیلی نازبودی بادیدنت همه دردام فراموش شدن گل نازم خوش اومدی ...
10 بهمن 1392